بازگشتی دوباره
سلااااااااااااااااام.من دوباره اومدممممممممممممممممممم
سلااااااااااااااااام.من دوباره اومدممممممممممممممممممم
امشب، آغوشت نیست، اما!
خیالت را به آغوش میکشم
موهایت را میبویم؛
نوازش صورتت را
با گونه هایم
به هیچ نمیدهم.
امشب اینگونه است!
فردا شب و شبهای دگر را چه کنم !!!؟
. . هنوز هم ، حوالی خواب های . . .
. . . شبانه ام پرسه میزنی . . .
. . . لعنتی . . .
. . . دیر وقت است ، آرام بگـــــــیر . . .
. . . بُگذار یک امشب را آسوده بخوابم . .
بی خیالی...
همیشه نمی شود زد به بی خیالی
و گفت تنهـــــــــــا آمده ام ٬ تنهـــــــا می روم...
یک وقت هایی ٬ شاید حتی برای ساعتی یا دقیقه ای ٬کم میاوری ! ...
دل وامانده ات یکـــــــــــــ نفر را می خواهد .........!
دیگر آن مجنون سابق نیستم
آن بیابان گرد عاشق نیستم
با سلامی با خیالی دل خوشم
در تکاپوی حقایق نیستم
بس کنید اصرار را، بی فایده ست
من برای عشق لایق نیستم
بـه چـشـمـهـایـت بگــو . . .
نـگـاهـم نـڪـنـنـد ...
بـگـو وقـتـے خـیـره ات مـے شـوم
سرشـاטּ بـه ڪـار خـودشـاטּ بـاشـد . . . !
نـه ڪـه فـڪـر ڪـنـے خـجـالـت مـے ڪـشـم هـا . . .
نـه !
حـواسـم نـیـسـت . . . عـاشـقـت مـی شـوم...!!!
به روز های سخت ک رسید…
بسیار تفاوت داشت،
آنکس که در روز های خوب با من…
بسیار تفاهم داشت…
.
.
“ذبح” هم شرایط دارد
تبــــــــــــاهم کردی بس که ” با پنبه” سَر بریدی !!
.
.
وقتى با یک دست
نقاب هایشان را نگه داشته اند
و با دست دیگر
کلاه بر سرم مى گذارند
انتظار زیادیست
که بخواهم نوازشم کنند…!!!